دست نوشته های دانشجویی



از لحظه اول با خودم گفته بودم به محض رسیدن شروع می کنم به درد دل و کلی حرف آماده کرده بودم که رو به گنبدش بگم. تمام کسانی که التماس دعا گفته بودن جلوی چشمم بودن. اول از همه خودم پر از حرف بودم و کلی خواسته داشتم ازش.

ولی وقتی که رسیدم فقط یاد این یه بیت افتادم:

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

افتر افکت آموزش مشاوره خدمات خرید و فروش بیمه اجتماعی در تهران پایگاه مقاومت بسیج سیدالشهدا علیه السلام سلامی از ته دل قسطی کلاب پرسش مهر 1399 برنامه ریزی و کنترل پروژه PGU Programming Computer knowledge تونز بلاگ